هایپریکولوژی

نسخه آزمایشی یک ایده ! دست آوردها و بازنمودها و رخدادهای دنیای هایپری من !

هایپریکولوژی

نسخه آزمایشی یک ایده ! دست آوردها و بازنمودها و رخدادهای دنیای هایپری من !

هایپریک ۴۱

باز هم توی آلاچیقیم

! به خورشید قرمز غروب خیره موندیم و اصراری که داره واسه محو نشدن ! از یه لایه و باریکه ابر رد میشه و می بینم با چه اصراری ابر رو مثل پرده با دستهاش زده کنار و داره به مایی که اینطور خیره بهش زل زدیم نگاه می کنه! یاد پی آرونفسکی می افتم ! وقتی بچه بودم مادرم بهم می گفت به نور خورشید زل نزن ! ... یاد کنجکاوی کودکی خودم می افتم که از پشت یک نگاتیو چند لایه به خورشیدی که پشتش تبدیل به یک دایره سفید شده بود نگاه می کردم و انگار داخلش دنبال رمز و رازی می گشتم!! جالبه ! انگار دو نفر رو بالاخره پیدا کرده که دارن خیره خیره بهش نگاه می کنند ! درگیر همین بازی بودم که نمی دونم چطور تصاویری که می دیدم شکل و ترکیب بندی دیگری به خودشون گرفتند .. ابرها و غبار اطراف خورشید برام به وضوح شبیه کوه و تپه هایی شد که انگار تداعی گر دنیا و سرزمینی در آن سوی کره زمین بود .. ازش تعبیر به جهان همسایه کردم و الان که دارم می نویسم مثل شمای خواننده می بینم که حس و لذت بازیگوشانه ی اون لحظه تداعی و باز آفرینی نمیشه ..بالاخره آناتما بود دیگه ! غیر قابل پیش بینیه !
نظرات 1 + ارسال نظر
ع 25 اردیبهشت 1388 ساعت 04:15 http://www.wxyz.blogsky.com

اینا همش شاید به خاطر تازه بودن دنیا به چشم ما بود و همه چیز عجیب تنوع داشت.الان باس تنوعو بسازیم مثلا هزار تا چیز باس اضافه کنیم و هی بایستی زاویه دید به خودمون بدیم و قس علی هذا.کتاب آبلوموف رو خوندی؟...یه جورایی میخوام همشو جای این متنت برات تایپ کنم اما خار انگشتلم به f میره پس اپه خیلی بی کاری داداش برو بخرش و الا زیادم فر قی نمیکنه هممون یه کتابیم والا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد