تا طوفان تموم نشده متوجه خرابی هاش نیستی ... اونقدر محو قدرتشی که نمی فهمی چه ویرانی و رسوایی ای به بار اومده ! همه بیرون طوفان نظاره گرند ! مثل حملات صرع ... رعشه ... پیچش های ترسناک تو و نگاه های ترس و تعجب و گاه نفرت اطرافیانی که هرگز داخل نمیان و تو همونها رو در اون لحظه می بینی ... می چرخه و می چرخه و می پیچونه تا آروم بشه !
۲۰ آذر ۸۷