-
هایپرعکس ۱۰
6 بهمن 1387 14:22
بام تهران - توچال - دیماه ۸۷
-
هایپریک ۱۸
6 بهمن 1387 14:19
تجربه و لذت بی پایانی این روزها از رقص های ذهنیم بردم ! یک شب بارونی ، سوار تاکسی ، اتوبان و تیر چراغ برق های بلند و زرد رنگ و رقص با شیدرخ در لباس بلند سپید بر فراز شهر .. پرواز کنان بر روی ماشینها و آدمها .. نمی تونم جلوه های تصویریش رو بیان کنم .. حیف ... و شکوهمندتر از همه شون یک بازی قدیمی و کودکانه بود ! یک نگاه...
-
هایپریک ۱۷
6 بهمن 1387 14:18
داشتم در یکی از لحظه های پر لذت توی طبقه اول گلستان قدم می زدم که چهره ی یک زن به طور ناخودآگاه شبیه یک نوع سگ برام جلوه کرد .. خنده ام گرفت .. چند قدم برداشتم و نمی دونم خواسته یا ناخواسته شروع کردم به تبدیل چهره ی آدمها به انواع سگ ها .. اگه بدونید چقدر جذاب و متنوع و قشنگ شده بود ! و دیری نگذشت که سگ ها به انواع...
-
هایپرعکس ۹
6 بهمن 1387 14:17
فرحزادی-یادگار امام دیماه ۸۷
-
هایپریک ۱۶
6 بهمن 1387 14:15
اگه فرصت کردی و خطری نبود یک مسافت طولانی در خیابان رو به آسمان نگاه کن و راه برو ... یعنی افق دیدت و کادر پایینی نگاهت رو تنظیم کن روی سقف ساختمونها ... دست درازی انسان به آسمون با آنتن ها و جرثقیل ها و برج ها مثل حیات دیگریه که متوجه ش نیستیم .. بالای سرمون مثل جنگل داره پوشیده میشه ! ۱۰ دی ۸۷
-
هایپرعکس ۸
6 بهمن 1387 14:13
پارک هنرمندان - دیماه ۸۷
-
هایپریک ۱۵
6 بهمن 1387 14:12
تا به حال شده به خودت اس ام اس بدی ؟ حسش رو درک کردی ؟ نوشتن یک اس ام اس برای خودت .. تصویر کردن خودت و انتظارات و علایق و ذوق زده کردن خودت ! دقت و مراعات یا بی قیدی و بی ملاحظه گی یا ... مواجه شدن این مدلی با خودم در طی یک اتفاق و لحظه برام خیلی جالب بود! ۱۰ دی ماه ۸۷
-
هایپریک ۱۴
6 بهمن 1387 00:22
هشدار (۱) هیچ وقت با نفرت شادی نکن !! هشدار (۲) مراقب باش دنیا ! تصاویر ! موسیقی و زندگی در غیاب ویدهای بیکرانه! برات بی معنا و منفعل و بی مایه نشه! اون وقت زندگی خیلی سخت میشه!خطرناک میشه! هشدار (۳) نذار ناخودآگاهت پر بشه، عمیق بشه ! هشدار (۴) محیطت رو عوض کن تا دچار اشتباه ناشی از یکنواختی و سکون تصویرت نشی! توهم...
-
هایپرعکس ۷
6 بهمن 1387 00:21
بلوار پاکنژاد - دی ماه ۸۷
-
هایپریک ۱۳
6 بهمن 1387 00:20
داری راه میری .. دنبال مواد خام می گردی واسه یه زایش .. یه خلق .. همه ی چاله چوله ها و پستی بلندی ها رو حس می کنی .. حواست میره سمت پاهات .. می لغزن .. یه دفعه یکی شون یادش میره چکار باید بکنه .. معطل و مردد می چسبه به زمین و بقیه بدنت حرکت می کنه و ازش جدا میشه .. همه در کسری از ثانیه اتفاق می افتن .. چه حس عجیبی بود...
-
هایپرعکس ۶
6 بهمن 1387 00:19
پارک قورباغه - ایران زمین - دی ماه ۸۷
-
هایپریک ۱۲
6 بهمن 1387 00:14
تو هوای سرد سیگار بر لب از کوچه های باریک و تاریک سهروردی می گذری و پنجره ی پایین یک تویوتای مدل قدیم رو می بینی! به ساختمان کناریش و آیفن های زیادش نگاه می کنی و می خوای بپرسی مال کیه که نگاهت به ساعت باعث میشه مکث کنی و با یک نگاه اتفاقی دوباره به ماشین متوجه میشی که ماشینه خراب و از کار افتاده ست و اون گوشه افتاده...
-
هایپرعکس ۵
6 بهمن 1387 00:13
بلوار فرحزادی - آذرماه ۸۷
-
هایپریک ۱۱
6 بهمن 1387 00:11
نذار در (به) سوگ پایان بمیرم بذار در انتظار ( به امید) تکرار و بازگشت زنده بمونم ! ۲۶ آذرماه ۸۷
-
هایپریک ۱۰
6 بهمن 1387 00:11
تمرین فارسی میخوام حل کنم . دوباره باید برم تمرینات فارسی رو ازش بگیرم ! با اینکه تهدید کرده !! دروازه ی آهنی ... تپش کف دست بر آهن سرد ! سکوت غروب کشاورز با صدای آشنای بله می شکنه ... منم ! ... تمرینهای کتاب فارسی میلرزه و انتظار، بالاترین بخش لذته . عجیب ترین حلقهشه ! تا اتفاق ، پر بهانه، میگردی ... عابر زیر نور...
-
هایپرعکس ۴
6 بهمن 1387 00:09
پارک قورباغه - شهرک غرب - آذر ماه ۸۷
-
هایپریک ۹
6 بهمن 1387 00:07
تا به حال شده پیتزا بخوری بعدش بری کاسه توالت تمیز کنی و یه لکهش پاک نشه و از دستت مایه بذاری و ... ولی بخندی و حال کنی ؟ ۲۶ آذر ۸۷
-
هایپریک ۸
6 بهمن 1387 00:04
خواب های این چند مدتم اونقدر عمیق بودن که در بیداری با هر اتفاقیو و هر جا می تونم ردشو پیدا و بازسازی کنم . این حس های تجربه شده ی متعدد روزانه ... معناها تغییر کردن و چه حجم بیکرانی از لذت رو من از موسیقی و پاییز و این برگه های خشک بودار تی اچ سی ساختم و بردم ... ویدهای بیکرانگی ... 5 شنبه های ارسی تبدیل شد به کوچه -...
-
هایپریک ۷
6 بهمن 1387 00:02
در یک غروب به افق نگاه می کنم ... دو کوه کنار هم با بک گراند یک آسمان سفید ... دو حجم برآمده ی گرد به رنگ قهوه ای سوخته ... هزار تصویر رو در خودش جا میده ! و سایه های انسانی کوچکی که بین اون دو می رقصند ... با این آهنگ می رقصند ... در سکوت سرد همین غروب ...به سمت قله می خزم تا با فتحش به دنیا و حس دیگری قدم بذارم ......
-
هایپرعکس ۳
6 بهمن 1387 00:01
میرزای شیرازی - ۷ دی ۸۷
-
هایپریک ۶
5 بهمن 1387 23:59
کویر بدرود ... پوزخند طبیعت رو در مواقع اشتباهت شنیدی ؟ دیدی ؟ امشب توی کافه سیاه سپید گره خورده در یک آهنگ و لای دود یک متن خوندم : چقدر تلخ است وقتی انتظار معجزه ای را می کشی ولی همه چیز سیر طبیعی خویش را طی می کند . تنها من و تو می مانیم .. اندام خویش را پذیرای باد کن ... ۲۰ آذر ۸۷
-
هایپرعکس ۲
5 بهمن 1387 23:58
بام تهران-ولنجک- دی ماه ۸۷
-
هایپریک ۵
5 بهمن 1387 23:51
تا طوفان تموم نشده متوجه خرابی هاش نیستی ... اونقدر محو قدرتشی که نمی فهمی چه ویرانی و رسوایی ای به بار اومده ! همه بیرون طوفان نظاره گرند ! مثل حملات صرع ... رعشه ... پیچش های ترسناک تو و نگاه های ترس و تعجب و گاه نفرت اطرافیانی که هرگز داخل نمیان و تو همونها رو در اون لحظه می بینی ... می چرخه و می چرخه و می پیچونه...
-
هایپرعکس ۱
5 بهمن 1387 23:49
بام تهران - دی ۸۷
-
هایپریک ۴
5 بهمن 1387 23:46
تا تو در اتاق خوابت مچاله شدی و به خواب پناه بردی لذت هام هرگز کامل نمیشه !!! ۱۴ آذر ۸۷
-
هایپریک ۳
5 بهمن 1387 23:45
خودتو زیر نگاه سنگین و خسته ی من بر کف پیاده رو ، جمع نکن ! عاشقت میشما !! ۱۴ آذر ۸۷
-
هایپریک ۲
5 بهمن 1387 23:44
No Reason To Live ! No Reason To Die ! با این آهنگ ( از گروه بی پایان و شاهکار Porcupine tree ) چه فضاهایی رو تجربه کردم ... یک بار در کویر بدون هیچ چیز دیگه ای .. کویر مطلق و ماسه ها و آفتاب ... با اون گستره و یکنواختی و تکرار مصرانه ی ریگ بر زمین ! اولین تصویرش هم زمانی که اطلاعی از نامش نداشتم تصویر دیالوگ مرگ و...
-
هایپریک ۱
5 بهمن 1387 23:42
یک صفحه ی سوراخدار رول مانند که با شیب ملایمی به پایین می چرخه میاد به ذهنم ... از بالا هر از چند گاهی چند تا گوی کوچیک می افتند و روی رول حرکت می کنند . رول به سمت چپ و راست نوسانات آروم و گاه تندی هم داره که در نتیجه گوی ها مواج حرکت می کنند و به همدیگه می خورن و دور میشن ! در مسیر حرکت گوی ها از وقت افتادنشون و طی...