هایپریکولوژی

نسخه آزمایشی یک ایده ! دست آوردها و بازنمودها و رخدادهای دنیای هایپری من !

هایپریکولوژی

نسخه آزمایشی یک ایده ! دست آوردها و بازنمودها و رخدادهای دنیای هایپری من !

گپی چند با خوانندگان علاقه مند

یک متن خارج از این سه دسته بندی دارم می نویسم چون احساس کردم نیازه که این توضیح حتماْ داده بشه ... مخاطب حرفم کسانی اند که با خوندن این وبلاگ و هایپریک ها به نوعی کنجکاو و علاقه مند تجربه ی مستقیم اون هستند و اگر چنین چیزی پیش بیاد فکر می کنم مسئولم که توضیحاتی رو بنا به «تجربه و شناخت شخصی» ام بدم.  

باید بدونید که قبل از هر تجربه ای در این وادی نیازمند مطالعه و استفاده از تجربه ی افراد مجرب در اون زمینه هستید . بعد از کسب آگاهی و روشن کردن هدف و انگیزه تون از این کار ، مسایلی چون شرایط روحی و شخصی تون در اون لحظه و نیز فضای بیرونی و عوامل جانبی و کمک کننده مطرح اند که باید با تجربه انتخاب بشن تا شرایط برای یک سفر کوتاه مدت خوشایند و سازنده رو داشته باشین .. چیزی که گوش می کنید ( که حتماْ نیازه !) و چیزی که می خورید و جایی که هستید کاملاْ اثرگذار و تعیین کننده ست .. برای وید بر خلاف فاز مرفین باید بدونید که مقوله ای کاملاْ بیرونی و اکتیوه .. انرژی زیادی تخلیه می کنه که اگه در فضای بسته تجربه بشه نیاز به کنترل و آشنایی بالایی داره تا به تجربه ی بدی منجر نشه به خصوص که حدوداْ ۴-۵ ساعت (آمار به عددهای بیشتری اشاره می کنند) هایپری رو در هر بار به طور ممتد خواهید داشت و اگر مسلط نباشید زمان کافی برای لو رفتن و اشتباه کردن هست! البته اگه قبلش نشانه ی سرخی چشمتون رو بر طرف کرده باشین!   

تجربه ی من در مورد فازها و در واقع نوع و زاویه و نحوه ی مواجهه با این پدیده اونها رو به دو دسته تقسیم می کنه .. یکی فاز درونیه که در فضای ذهنیت و بی ارتباط با اشیاء و ابژه های بیرونی اتفاق می افته و کاملاْ از جسمت به درونه .. تقریباْ در حالاتی مثل ریلکسیشن .. چشمان بسته .. فضای آروم و موزیک آروم و بی تنش .. که نظر به تجربه ی شخصیم مختص فاز مرفینه و البته فِسی های آخر وید ( مرحله ی فرود نهایی هایپری) که زیبا و منحصر به فرد هستند. فاز دوم که مختص تی اچ سی و آمفتامین و در نهایتش اسیده فاز از جسم به بیرونه .. فازیه که کاملاْ با طبیعت و ابژه ها و تصاویر بیرونی در ارتباطه و در این فضا به خلاقیت و زایش و لذت و معنا می رسه، رنگ، طبیعت، نور، صدا، طعم، بو و ... که بسته به حالتون و محیطتون ریتم و سرعت موزیک و حرکت و رفتارتون هم تعیین میشه ... 

در هر صورت پیشنهاد می کنم با یک فرد با تجربه - در صورتی که تمایل دارید - اقدام به این امر کنید تا بکر و ناب و بی خطر باشه چون تا یک دوره ی طولانی شما به دنبال اثراتش حرکت می کنید و آنچنان تحت کنترل و خواست شما نیست تا یاد بگیرید .. جالبه که بدونید تا اونجایی که من شنیدم و خوندم حالات به اصطلاح اُوِر دوز انگار نداشته و آمار تصادفات روی وید خیلی خیلی کم گزارش شده ... خلاصه، حرفها و نکته های زیادیه که اینجا نه میشه خیلی بازش کرد و نه حوصله ش هست .. متأسفانه منابع فارسی در اینترنت جدای چند نکته ی کلی به غایت دور از واقعیت و ضعیف و بی محتواست. 

اون چیزی که این مدت متوجه شدیم اینه که خیلی ها ، در واقع اکثر اونهایی که از این مواد استفاده می کردند و می کنند و دیدیم ، بعد زیبایی شناسی و معنا آفرینی وید رو درک نکردند و به تعبیر ما نهایتاْ فاز مستی رو باهاش می گیرند .. کمی پر حرفی و خوشی و گذروندن لحظه(البته شاید در سطح فرهنگی و اجتماعی غیر مولد از منظر هنری! چرا که در دنیای هنر همیشه خالق اثرات و تولیدات فوق العاده غنی و ناب و بی همتایی شده که جاودانه مونده چه در موسیقی چه ادبیات و چه نقاشی و گرافیک و ...) ولی در این ارتباط مسأله ی مهمی مطرح میشه که یکی از تجربه ها و در واقع هشدارهای کلیدی فضای این تجربه هاست .. اون هم عادت ، اعتیاد و دنیای بدون هایپرر ها ! اگر از ابتدا آگاه باشی که در حین تجربه، رفتار و فرآیند لذتی که موجد شادی و هیجان و به قول بچه اسیدها ! روال شدن همه چی شده رو خوب بشناسی که در غیاب اون و در حالت عادی بتونی بازسازیش کنی و اونو به یک درک و رفتار بدل کنی بهترین پیش گیری رو کردی و در واقع برنده ی میدانی و ترسی از سیاهی و پوچی و تلخی و بی رنگ و صدا و مزه شدن دنیا در غیاب ویدهای بیکرانه نداری .. این بالاترین و بهترین و مفیدترین تجربه ایه که می تونم بهتون منتقل کنم که بسیار باعث نومیدی و یأس و سیاهی ناشی از ابعاد اعتیاد این پدیده بوده .. چرا که اعتیاد مثل یک دوپینگ لحظات خوشی رو به خیلی ها نشون میده ولی در واقع کارکرد اصلیش دور کردن فرد از مسأله اش و پنهان کردن یا کمرنگ کردن و یا فراموشی واقعیت آزارنده و مشکل ساز زندگیشه و با این پیشنهاد من که نیازمند خودآگاهی و شناخت بالایی از انسان و هستی و پدیده هاست در مواجهه با واقعیت های همیشه ملموس و موجود زندگیتون به مشکل بر نخواهید خورد ! ناگفته نمونه که فضای ادراک و شناخت شما متأثر از مبنای عقیدتی و باورها و نظریه ی شناخت تان از انسان و هستی ست .. بسیار دیده ایم که برای معتقدین به متافیزیک چه بسیار مؤید و باز تولید کننده ی توهمات و به واقع خرافات متافیزیکشون بوده .. وقتی همه ی این ادراکات خارج از روال و مسیر عادی شناخت مون از پدیده ها رو هم فیزیولوژیک و بیو شیمیایی ببینی به این بی راهه ی تاریک غلط انداز نخواهید رفت! البته طبعاْ بخش دیگرش اعتیاد جسمی ست که حتماْ نیازمند مشاوره و مطالعه ست ولی لذت هایی که این روزها و این دوران بردم و تغییرات شگرفی که در شخصیت و دنیا و رفتار و نگاهم دیدم باعث میشه که نخوام مخالفتی بکنم با این تجربه برای دیگران .. تنها نگرانی و هشدارم به نحوه و چگونگی این تجربه ست و اینکه فکر می کنم می تونه برای بعضی ها به خاطر شرایطشون مناسب نباشه .. در آینده از فازها و فضاهای دیگری خواهم گفت که خودم بسیار کنجکاو تجربه شون هستم .. در ضمن اونقدر هایپریک هام زیاد شدند که فکر می کنم نمی رسم بنویسمشون .. اونم من بی حوصله ی راحت طلب !

نظرات 2 + ارسال نظر
هلیا 11 اسفند 1387 ساعت 12:41

وااااااااااای.....
همه چیز توی این دنیا، اون ورِ ترسه!
خوش به حالت سیاوش

پرویز 16 اسفند 1387 ساعت 11:00

بعید می دونم هیچ کس به جز تو بتونه یک همچین دنیا و تجربه ای رو به این دقت بشکافه و تحلیل کنه .
بهت تبریک می گم که اینگونه آگاهانه وارد مرزهای به تعبیری پرریسک و خطرآفرین (برای دیگران) میشی . از تمامی مزایاش بی کم و کاست بهره مند میشی و با نگاه دقیقت از عوارضش پرهیز می کنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد